عمریست که دل دادم و دلدار نیامد
عمرم ز غمش سر شد و غمخوار نیامد
ای وای که سی شام دگر مانده بگوئیم
ای اهل حرم میر و علمدار نیامد
درسته که روز عرفه و شهادت حضرت مسلم گذشت ولی نمی دونم چرا اصلا میلم به عید و شادی نیست! اصلا نمی تونم به خودم بقبولونم که باید این چند روز رو خوش باشیم و جشن بگیریم!
چه می شه کرد دیگه؟ دلخوشی ما هم به عزای محرم داره کار دستمون می ده!
باورش کمی سخته ولی همین فیلم ناقابل مختار نامه بسه برای کسانی که بخوان عمق مصیبت حضرت مسلم و حضرت سیدالشهدا علیهما السلام رو بفهمن!
بچه ها آماده شید برای دو ماه عشقبازی با پیراهن مشکی و شور و نوحه و عزاداری!
کاش می شد بنویسم که گرفتار شدم
مثل خورشید گرفتار شب تار شدم
مرد این شهرم و بر پیر زنی مدیونم
این هم از غربت من بود که ناچار شدم
من نمی خواستم علّت دلواپسیِ_
_معجر زینب کبری شوم، انگار! شدم
من بدهکاری خود را به همه پس دادم
به تو اندازه یک شهر بدهکار شدم
من در این خانه، تو در خانه خولی، تازه
با تو همسایه دیوار به دیوار شدم
کاش می شد بنویسم کفنی برداری
کفنی نیست اگر،پیرهنی برداری
***علی اکبر لطیفیان***
نظر |