شنبه 89 خرداد 15 | ساعت 11:47 صبح
انتظار فرج از نیمه خرداد کشم
در وجود امام ترس معنا نداشت ایشان در راه اسلام از هیچ قدرتی واهمه نداشتند و این جزو مهمترین دلایل پیروزی ایشان بود برای نمونه به گزارشی از روز عاشورای سال 42 در قم توجه فرمائید تا گوشه ای از صلابت و شجاعت حضرت امام را در مقابل دشمنان
اسلام بفهمید .
امام خمینی به دنبال برنامه های افشاگرانه خود در مقابل رژیم سفاک پهلوی چند روز قبل از عاشورا پیشنهاد کرد روز عاشورا علما و روحانیون به مدرسه فیضیه رفته و برای مردمی که از اطراف به قم آمده اند روشنگری نمایند.
ساواک که از این حرکت به وحشت افتاده بود سعی کرد با فرستادن عده ای روحانی نما نزد علما و ترساندن آنان جلوی این حرکت انقلابی را گرفته همه آنها را مرعوب و وادار به سکوت نماید .
اما امام تصمیم خود را گرفته بود و علی رغم همه فشارها حاضر به عقب نشینی نبود . جمعیت کثیری از عاشقان امام حسین از اطراف روانه شهرستان مذهبی قم شدند تا نطق آتشین امام را از نزدیک شاهد باشند آمار تقریبی حضور بیش از 40000 نفر جمعیت را نشان می داد .
رژیم نیز دائما سعی می کرد با ایجاد جو رعب و وحشت امام و مردم را از شرکت در این حرکت سیاسی بزرگ باز دارد . صبح روز عاشورا در حالیکه هزاران نفر در اطراف منزل قائد بزرگ مشغول عزاداری بودند یکی از مقامات ساواک خود را به امام رساند و اظهار داشت : من از طرف اعلی حضرت مامورم به شما ابلاغ نمایم که اگر امروز بخواهید در مدرسه فیضیه سخنرانی نمائید کماندوها را به مدرسه می ریزیم و آنجا را به آتش و خون می کشیم ...!
امام نیز با کمال صلابت و بدون اینکه خم به ابرو بیاورد فرمودند : ما هم به کماندوهای خود دستور می دهیم فرستادگان اعلی حضرت را تادیب کنند .
نماینده شاه از منزل امام متواری شد اما فشار برخی محافل روحانی همچنان ادامه داشت حتی چند دقیقه قبل از حرکت امام بطرف مدرسه فیضیه یکی از مقامات روحانی با امام تماس گرفت و اظهار داشت : از مقامات موثق کسب خبر کرده ام که هزاران کماندوی مسلح و زره پوش خارج قم آماده حمله به مدرسه فیضیه می باشند .
اما امام بی آنکه جوابی بدهد بقصد ایراد نطق راهی مدرسه فیضیه شد . رهبر انقلاب در حالیکه قسمتی از عمامه خود را به نشانه عزا باز گذاشته بودند سوار بر یک اتومبیل رویاز و در حالیکه اتومبیل از میان جمعیت انبوه می گذشت برای ایراد نطق تاریخی خود روانه مدرسه فیضیه شدند .
ساعت 4 بعد از ظهر عاشورا بود . اقیانوس مواج مردم در صحن حرم مدرسه دارالشفا مدرسه فیضیه و پشت بامها و میدان آستانه و اطراف آن در تلاطم بودند شرکت کننده گان همگی با خانوادهای خود خداحافظی کرده و با سلاحهای سرد و ابتدائی خود آماده دفاع بودند .
هنگام ورود امام به فیضیه مردم با فرستادن صلوات های محکم و پی در پی خود نسبت به رهبر عظیم الشان انقلاب ابراز احساسات می کردند و در حالیکه قلبهایشان مملو از عشق به امام حسین بود راه را برای عبور فرزند امام حسین از میان سیل خروشان جمعیت باز می کردند جمعیت در حالیکه از عزای امام حسین به شدت می گریستند کنار می رفتند تا ایشان بر فراز سکوی مخصوص قرار بگیرند . بوی تربت حسین فضا را آکنده از شوق شهادت کرده بود .
امام لب به سخن می گشاید :
اعوذ بالله من الشیطان الرجیم بسم الله الرحمن الرحیم
الان عصر عاشوراست ...
قائد بزرگوار اسلام با خروش علی وار خود در بعد از ظهر عاشورای 42 چهره کریه شاه این عامل آمریکا را بیش از پیش به مردم نشان داد و پرده از روی بسیاری از واقعیات کنار زد . امام در مورد اسرائیل نیز چنین فرمودند :
اسرائیل نمی خواهد در این مملکت قرآن باشد اسرائیل نمی خواهد در این مملکت علمای اسلام باشند اسرائیل نمی خواهد در این مملکت احکام اسلام باشد اسرائیل نمی خواهد در این مملکت دانشمند باشد اسرائیل به دست عمال سیاه خود فیضیه را کوبید ما را می کوبد شما ملت را می کوبد ...
... نصیحت مرا بشنو از روحانیت بشنو از علمای اسلام بشنو اینها صلاح مملکت را می خواهند اینها صلاح ملت را می خواهند از اسرائیل نشنو اسرائیل به درد تو نمی خورد بدبخت بیچاره چهل و پنج سال از عمرت می گذرد کمی تدبر کن کمی تامل کن .
و این چنین بود که اولین جرقه های انقلاب در مدرسه فیضیه زده شد .
و اگر نبود این شجاعت حضرت امام هیچ گاه فرزندان او این بسیجیان شجاع نمی رسیدند به درجه ای که شب عملیات پای میدان مین برای پریدن روی مینها از هم سبقت بگیرند و نمی رسید آیه الله سعیدی به جائی که چنین بگوید : اگر هزاران مرتبه مرا بکشید و بدنم را بسوزانید و خاکسترم را به باد دهید دست از امام خمینی برنمی دارم .