فلک خون بر دل خیر البشر کردی
شرر بر دودمان شیعه اثنی عشر کردی
نه تنها کشتی از کین صادق آل محمد را
تو یکسر آل طه را همه خونین جگر کردی
فرستاد دنبال آقا
گفت تو هر حالی هست بیارش
اومد
آقا داشت نماز می خوند
اجازه نداد عبا به دوش بندازه که هیچ
اجازه نداد عمامه به سر بذاره هم هیچ
اجازه نداد آقا نعلین بپوشه هم هیچ
حتی اجازه نداد آقا نمازش رو تموم کنه
جانماز از زیر پای آقا کشید
آقا با صورت به زمین خورد
شد علقمه
مثل عمو عباس
خونه رو که آتیش زدند
بچه ها و زنها از این اتاق به اون اتاق
جیغ می زدند
دست رو سر گذاشته بودند
وامحمداه
واعلیاه
شد خیمه گاه
مثل رقیه
دستای آقا رو بستند
با طناب
تو کوچه
می کشیدند
سمت طاغوت
شد مدینه
مثل حیدر
کسی چه می دونه
شاید اونجا هم یه خانمی قد خمیده
دنبالش می دویده
ناله می زده
پسرم و نبرید
ظلمت صفتان تکیه به نورم ندهید
آزار بر این قلب صبورم ندهید
زان کوچه که زد عدو به مادر سیلی
ای ددمنشان مرا عبورم ندهید
نظر بدهید |
دور هم نشسته بودن و خوش میگذروندن!!!
آقا فرمود:
اون اسب چموش ترین اسبیه که دارم، به کسی سواری نمیده!!!
کسی هست بتونه سوارش بشه؟
بین اون چندتا مردی که نشسته بودن یه کودک هفت ساله هم بود.
همون بلند شد و گفت من سوار میشم!!!
آقا فرمود:
این اسب خیلی چموشه، میتونی؟
کودک گفت: انشاءالله
آقا اجازه داد
کودک بلند شد و سراغ اسب رفت، اسب آروم وبی حرکت ایستاد . کودک سوار شد و بدون مشکلی چندین دور از اسب سواری گرفت.
در میون تعجب حضار، وقتی برگشت امام پرسید چطور رامش کردی؟
عرض کرد: با صد تا صلوات!!!!!
حضرت ابالحسن علی بن موسی الرضا (علیه آلاف التحیه و الثناء) فرمودند: به عنوان هدیه چی دوست داری؟
کودک هفت ساله عرض کرد:
دعا کنید برام که حقیقت تقیه رو درک کنم و جایی که باید تقیه کنم رو بشناسم!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!
راستی کی میدونه الان کجاها باید تقیه کنیم؟