ای ماه سر به مهر! سر از سجده بر ندار
پشت سرت کسی است که شق القمر کند
دلم آتشی دارد که اگر کمی از آن را با همه مردم جهان قسمت کنم همه را خواهد سوزاند!
اشک ها و ضجه ها درمان دردم نیست!
آخر به که بگویم که عشقم را سوزاندند!
چگونه بگویم که همسرم را مظلومانه پشت درب خانه ام از پای در آوردند!
از نخست زندگی هرگز نمیشد باورم
که شود این خانه روزی قتلگاه همسرم
میان کوچه وقتی مرا با دستان بسته می بردند
همه فکرم پشت درب خانه بود
که ناگهان دست یارم را بر کمربندم حس کردم
آه ای معبود من!
کاش همان پشت درب خانه مانده بود
کاش نیامده بود تا مرا از مسلخ بیعت اجباری نجات دهد
دستی بر زخم سینه اش بود و با دستی دیگر شال کمرم را محکم گرفته بود
کاش مغیره و قنفذ پیش از آن مرده بودند!!!
کاش بجای دستانم چشمهایم را بسته بودند
تا نبینم که گرگ های مدینه چگونه همسرم را زیر دست و پا....!
ماه می تابد از خم کوچه، چهره ای دائم الوضو دارد
پینه بر دستهاش و نعلینش اثر وصله و رفو دارد
مرد تنهاست، مرد غمگین است کمرش از فراق خم شده است
ساغر شادی اش اگر خالی است باده غم سبو سبو دارد
ضربان صدای او جاریست: با یتیمی به خنده مشغول است
سر تقیسم سهم بیت المال با صحابه بگو مگو دارد
باز امروز بغض نخلستان تا به سرحد انفجار رسید
باز امشب به استناد کمیل، ماه با چاه گفتگو دارد
کاه گلهای کوچه مرطوبند اشک دیوار را در آورده است
ناله خانم جوانی که هرچه دارد علی(ع) از او دارد
- از دو دستش طناب بگشایید، مبریدش به مسلخ بیعت
دیگر او را کشان کشان مبرید ایّهاالنّاس! آبرو دارد
گرچه در بند غربت، از این شیر، گرگهای مدینه می ترسند
ذوالفقارش هنوز بران است شور " حتّی تُقاتِلوا" دارد
حب مولا نتیجه سحر است، باش تا صبح دولتش بدمد
آن صنوبر دلی که می باید پیش او سرو، سر فرود آرد
... چارده قرن بعد خیلی ها دم از او می زنند اما مرد
همچنان خار بر دو چشمش هست، همچنان تیغ در گلو دارد
نظر |