بسم الله الرحمن الرحیم
در ادامه بحث تربیت دینی باید بگوئیم که یکی از مهمترین مسائل موثر در تربیت فرزند "لقمه" است!
غذا یا حلال است یا حرام! غذای حلال در طینت و روحیه و ظاهر کودک تاثیر دارد، چه آن غذایی که والدین قبل از انعقاد نطفه می خورند و چه غذایی که پس از تولد به فرزند خود می خورانند!
غذا و لقمه حرام هم تاثیری انکار ناپذیر دارد که ما در این قسمت اندکی راجع به آن صحبت می کنیم!
منشا بسیاری از انحرافات و گمراهی ها خوردن حتی یک وعده از مال حرام است که تاثیر آن غیر قابل اجتناب است و گریزی از آن نیست! برای نمونه به این داستان توجه کنید:
"شریک بن عبدالله نخعى" از دانشمندان معروف اسلامى در قرن دوم بود، مهدى عباسى (سومین خلیفه عباسى ) به علم و هوش "شریک" ، اطلاع داشت ، او را به حضور طلبید و اصرار کرد که منصب قضاوت را قبول کند، او که مى دانست قضاوت در دستگاه طاغوتى عباسیان ، گناه بزرگ است ، قبول نکرد، مهدى عباسى اصرار کرد که او معلم فرزندانش گردد، او به شکلى از زیر بار این پیشنهاد نیز خارج شد و نپذیرفت .
تا اینکه روزى خلیفه عباسى به وى گفت : ((من از تو سه توقع دارم که باید یکى از آنها را بپذیرى: 1- منصب قضاوت 2- آموزگارى فرزندانم 3- امروز مهمان من باشى و بر سر سفره ام بنشینى )).
"شریک" تاملى کرد و سپس گفت : اکنون که به انتخاب یکى از این سه کار مجبور هستم ترجیح مى دهم که مورد سوم (مهمانى ) را بپذیرم .
خلیفه قبول کرد و به آشپز خود، دستور داد: لذیذترین غذاها را آماده نماید و از "شریک" ، به بهترین وضع ممکن پذیرائى نماید.
پس از آماده شدن غذا، "شریک" که آن روز از آن غذاهاى لذیذ و گوناگون نخورده بود، با حرص و ولع از آنها خورد، در همین حال یکى از نزدیکان خلیفه گفت: همین روزها، "شریک" ، هم منصب قضاوت را مى پذیرد و هم منصب آموزگارى فرزندان شما را، و اتفاقاً همین طور هم شد و او عهده دار هر دو مقام گردید.
از طرف دستگاه عباسى ، حقوق و ماهیانه مناسبى برایش معین کردند، روزى شریک با متصدى پرداخت حقوق ، حرفش شد. متصدى به او گفت : ((مگر گندم به ما فروخته اى که این همه توقع دارى ؟)) شریک ، جواب داد: ((چیزى بهتر از گندم به شما فروخته ام ، من دینم را به شما فروخته ام)).
غذاى حرام و لقمه ناپاک ، آنچنان قلب او را تیره و تار کرد، که او به راحتى جزء درباریان دستگاه ظلمه گردید، و به این ترتیب انسان خوبى بر اثر غذاى آلوده ، منحرف و عاقبت به شر شد.
بسیار می بینیم که پدر و مادر در تربیت فرزندان سعی و اهتمامی ویژه دارند ولی نتیجه مطلوب و مورد رضایت خود را نمی گیرند و فرزندان راهی را بر میگزینند که خلاف عقاید و آدابی است که پدر و مادر طبق آموزه های دینی به فرزندان خود آموخته اند! این اختلاف دلایل متعددی دارد که مجال بررسی همه آنها در این سخن نیست ولی یکی از دلایل آن لقمه هایی است که فرزندان دور از سفره والدین می خورند! البته بسیاری از فرزندان هم مبتلا به لقمه های حرامی هستند که خود والدین به آنها می خورانند! روزگاری که آیت الله العظمی سید محمّدرضا گلپایگانی به مکتب می رفتند و پدرشان را هم از دست داده بودند رسم چنان بود که وقت ناهار، کودکان غذایشان را روی هم ریخته، با هم می خوردند؛ اما آیت الله گلپایگانی به کناری می رفتند و جداگانه غذای شان را می خوردند و هر چه دیگران اصرار می کردند که با آنان غذا بخوردند، نمی پذیرفتند و می گفتند: شاید پدران شما راضی نباشند که من از غذایتان استفاده کنم. روزی بچه های غذای او را برداشتند و روی غذای خود ریختند تا مجبور شود با آنها ناهار بخورد، ایشان آن روز ناهار نخوردند! رعایت تقوا و حلال و حرام و پرهیز از لقمه ی شبهه ناک پله ی اول کمال و ترقّی انسان است.
لقمه حرام فقط با دزدی و سرقت از دیگران آن هم با عنوان دزدی نیست بلکه بر فرض کارمندی وظایف خود را آنگونه که تعهد کرده انجام ندهد و یا در مدت زمانی که متعهد است در خدمت اداره و کار خود باشد کار دیگری را انجام داد، حقوقی که دریافت می کند مخلوط به حرام است!
والدینی که دیون شرعی مال خود نظیر خمس و زکات را پرداخت نمی کنند در واقع مال خود را مخلوط به حرام کرده اند و این مال حرام همان اثرات را بر فرزندان هم می گذارد! خوب است به برخی از اثرات مال حرام در روایات اشاره کنیم:
رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمودند: (مَنْ أَکَلَ لُقْمَةَ حَرَامٍ لَمْ تُقْبَلْ لَهُ صَلَاةٌ أَرْبَعِینَ لَیْلَةً)؛ نماز کسی که لقمهاش حرام است تا چهل روز پذیرفته نیست (وَ لَمْ تُسْتَجَبْ لَهُ دَعْوَةٌ أَرْبَعِینَ صَبَاحاً) و تا چهل روز دعای او مستجاب نمی گردد (وَ کُلُّ لَحْمٍ یُنْبِتُهُ الْحَرَامُ فَالنَّارُ أَوْلَى بِهِ) و هر مقدار از بدن که پرورش یافته ی لقمه حرام باشد سزاوار آتش و سوختن است. (بحارالأنوار، 63/314)
در حدیثی قدسی آمده است که خداوند متعال می فرماید: (فَمِنْکَ الدُّعَاءُ وَ عَلَیَّ الْإِجَابَةُ فَلَا تَحْجُبْ عَنِّی دَعْوَةً إِلَّا دَعْوَةَ آکِلِ الْحَرَامِ)؛ بنده من! تو دعا کن؛ من اجابت می کنم. بدان که تمام دعاها به پیشگاه اجابت من می رسد؛ مگر دعای کسی که مال حرام می خورد. (عدة الداعی و نجاح الساعی، ص139(
خطرناک ترین اثر لقمه حرام از بین بردن محبت و ولایت اهل بیت علیهم السلام است! همان طور که در تاریخ نمونه های بسیاری از آن نقل شده و همین لقمه های حرام ترفندی از طرف دشمنان اهل بیت علیهم السلام بود تا دوستان اهل بیت را از پیرامون آن حضرات دور ساخته و به خود متمایل کنند! مخصوصا معاویه که در راه دشمنی با امیرالمومنین سلام الله علیه اموال بسیاری را خرج کرد!
یکی از حکایات شیرین در این زمینه حکایت دختر ابوالاسود است! روزی معاویه هدیه ای برای ابو الاسود دوئلی فرستاد که مقداری از آن، حلوا بود و منظورش از فرستادن هدیه این بود که دل آنها را به دست آورد و قلبشان را از محبّت امیرالمومنین علیه السّلام خالی کند. ابو الاسود دخترکی پنج – شش ساله داشت. دخترک نزد پدر آمد و همین که چشمش به حلوا افتاد، لقمه ای از آن برداشت و در دهان گذاشت.
ابو الاسود گفت: دخترکم! آنچه در دهان برده ای بیرون بینداز، این غذا زهر است. معاویه می خواهد به وسیله ی این حلوا، ما را فریب دهد و از امیر مؤمنان علیه السّلام دور و محبت ائمّه علیهم السّلام را از قلب ما خارج کند! دخترک گفت: خدا صورتش را زشت کند. او می خواهد ما را به وسیله ی حلوایی شیرین و زعفران دار از سید پاک و بزرگوار (امام علی علیه السّلام) دور کند؟! مرگ بر فرستنده و خورنده ی این حلوا!!! آن گاه دخترک آنقدر دست در گلو برد و خود را رنج داد تا آنچه خورده بود، قی کرد. وقتی خود را پاک کرد، این ابیات را سرود/ أبالشهدِ المُزَعفَر یابنَ هندٍ/ نَبیعُ علیکَ احساباً و دیناً/ معاذَ اللهِ کیف یکونُ هذا/ و مولانا امیر المؤمنینا. ای پسر هند جگوخوار! آیا با حلوایی زعفرانی می خواهی شرافت و دین ما را بربایی؟! به خدا پناه می برم این کار نخواهد شد، مولا و آقای ما امیر المؤمنین علیه السّلام است.
نظر
![]() |