دور هم نشسته بودن و خوش میگذروندن!!!
آقا فرمود:
اون اسب چموش ترین اسبیه که دارم، به کسی سواری نمیده!!!
کسی هست بتونه سوارش بشه؟
بین اون چندتا مردی که نشسته بودن یه کودک هفت ساله هم بود.
همون بلند شد و گفت من سوار میشم!!!
آقا فرمود:
این اسب خیلی چموشه، میتونی؟
کودک گفت: انشاءالله
آقا اجازه داد
کودک بلند شد و سراغ اسب رفت، اسب آروم وبی حرکت ایستاد . کودک سوار شد و بدون مشکلی چندین دور از اسب سواری گرفت.
در میون تعجب حضار، وقتی برگشت امام پرسید چطور رامش کردی؟
عرض کرد: با صد تا صلوات!!!!!
حضرت ابالحسن علی بن موسی الرضا (علیه آلاف التحیه و الثناء) فرمودند: به عنوان هدیه چی دوست داری؟
کودک هفت ساله عرض کرد:
دعا کنید برام که حقیقت تقیه رو درک کنم و جایی که باید تقیه کنم رو بشناسم!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!
راستی کی میدونه الان کجاها باید تقیه کنیم؟
نظر |