از دل کودکیام، در یاد است:
شیر را آهویتان صیاد است!
شرم عفو تو و بسیاری جرم...!؟
هشت ما، در گرو هشتاد است
به که گوئیم که در"رازآباد"
غزل پنجره ها ، فولاد است
شهربدپیله ترین عاقل هاست
نعل وارونه زدن، آزاد است
به سکوتم دل خود، رنجه مدار
که نمک گیر غمت فریاد است
نقره داغم مکن!...اینجا چندیست
آه دلسوختگان ، بر باد است
"سرخود" نآمده ام...شیخی گفت:
«دل من ، زائر مادر زاد است»*نظر بدهید |