قدر این پست رو بدونید! چون امتحان امروزم رو نرفتم و دارم این مطلب رو می نویسم!!!
از جذاب ترین مباحثی که در بحث امامت به وجود میاد؛ مناظره بین بزرگان شیعه و عامه است!
حتما خبر دارید که برخی از شبکه های ماهواره ای برخی اوقات از این مناظرات تشکیل میدن و....
اما به نظر من دو طرف مناظره هر چی بزرگتر و عالی مقام تر باشند جذابیت بحث هم بیشتره!
به همین دلیل این مناظره جذاب ترین مناظره ایه که در موضوع خلافت و جانشینی پیامبر برگزار شده:
(امیر المؤمنین چهل و سه دلیل علیه ابى بکر اقامه کرد)
امام صادق علیه السّلام از پدرش و او از جدش نقل میفرماید:
چون در کار ابى بکر و بیعت مردم بر او و کارى که با امیرالمومنین علیه السّلام کردند آنچه شدنى بود انجام گرفت؛ ابو بکر همواره به امیرالمومنین علیه السّلام روى خوش نشان مىداد ولى از امیرالمومنین علیه السّلام گرفتگى مشاهده مىنمود و این موضوع بر ابى بکر سنگین بود.
لذا علاقه پیدا کرد که امیرالمومنین علیه السّلام را ملاقات کند و از نظر او اطلاع حاصل نماید و در اینکه مردم جمع شدند و کار امت را بر گردن او انداختند عذر خواهى کند و کمعلاقگى و بىاعتنائى خود را بخلافت ابراز نماید.
لذا بى خبر بخدمت آن حضرت آمد و اجازه ملاقات خصوصى خواست و پس از شرفیابى عرض کرد یا ابا الحسن! بخدا قسم که براى این کارها از طرف من زمینه سازى نشده بود و من بکارى که گرفتار آن شدم مایل نبودم و حرصى بآن نداشتم و اطمینانى بخود ندارم که نیازمندىهاى امت را رفع نمایم؛ نه نیروى مالى دارم و نه افراد خاندانم زیاد است و نه خواستم حقى را از دیگرى سلب کنم چرا تو از من چیزى را که مستحقاش نیستم بدل گرفتهاى؟ و در این کارى که براى من روى داده از خود کراهت نشان میدهى؟ و با چشم بد بینى به من نگاه میکنى؟
حضرت امام صادق علیه السّلام فرمود: امیرالمومنین علیه السّلام به او فرمود:
اگر حرصى باین کار ندارى و بخویشتن اطمینانى ندارى که بتوانى باین امر قیام کنى و رفع نیازمندیهاى آن را در خود نمىبینى براى چه زیر این بار رفتى؟
ابو بکر گفت: بخاطر حدیثى که از رسول خدا (صلی الله علیه و آله) شنیده بودم که خداوند نمیگذارد امت من بر گمراهى اتفاق و اجماع داشته باشند و چون دیدم همگى اجماع کردهاند از حدیث پیغمبر پیروى نمودم که اجتماعشان را بر خلاف راه هدایت محال میدیدم و زمام پذیرش خود را بدست آنان سپردم و اگر میدانستم که یکنفر مخالفت میکند، از پذیرش این کار خوددارى مینمودم
امیرالمومنین علیه السّلام فرمود:
اما آنچه از پیغمبر نقل کردى که فرموده است (امت من بر گمراهى اتفاق و اجماع نکنند) من از افراد این امت بودم یا نبودم؟ گفت: بلى بودى فرمود: هم چنین آن عده اى که از بیعت تو خوددارى کردند مانند سلمان و عمار و ابى ذر و مقداد و ابن عباده و از طایفه انصار هر کس که با او بود از امت بودند یا نه؟ گفت: همگى از امت بودند
امیرالمومنین علیه السّلام فرمود: پس چگونه حدیث پیغمبر را دلیل مى آورى؟ با اینکه این گونه افراد از بیعت تو خوددارى نمودهاند و در باره این افراد کسى را انتقادى نیست و در اینکه از اصحاب پیغمبر (صلی الله علیه و آله) بودند و خیر خواه او بودند کوتاهى نداشتند
ابو بکر گفت: من از مخالفت اینان پس از اینکه کار خلافت استوار شد اطلاع پیدا کردم و ترسیدم اگر خلافت را از خود بازگردانم دشوارتر شود و مردم از دین برگردند و پىگیرى شماها تا آنگاه که خلافت مرا بپذیرید براى دین آسانتر است و آن را بهتر نگهدارى میکند تا اینکه مردم به جان یک دیگر بیفتند و همگى کافر شوند و میدانستم که علاقه تو نسبت بمردم و دینشان کمتر از من نیست
امیرالمومنین علیه السّلام فرمود:
آرى چنین است ولى بگو بدانم کسى که خلافت را سزد به چه چیز شایستگى پیدا میکند؟ ابو بکر گفت: بخیر خواهى و وفا و باید در کارها جدى باشد و بخشش بىجا نکند و خوش رفتار باشد و عدالت را آشکار کند و بقرآن و سنت و آئین و مقررات قضاوت دانا باشد و در عین حال نسبت به دنیا زاهد بوده به آن کم رغبت باشد و حق ستمدیده را از ستمگر بستاند چه دور باشد و چه نزدیک
او سپس خاموش شد
امیرالمومنین علیه السّلام فرمود: اى ابو بکر تو را بخدا سوگند میدهم این صفتها را در خودت مىبینى یا در من؟ عرض کرد بلکه در شما مىبینم اى ابا الحسن
فرمود: تو را بخدا پیش از اینکه مسلمانان متوجه شوند من دعوت رسول خدا را پذیرفتم یا تو؟ عرض کرد بلکه تو
فرمود: تو را بخدا قسم میدهم من بودم که به مردم موسم حج و به همه مردم سوره برائت را اعلام نمودم یا تو؟ عرض کرد تو
فرمود: تو را بخدا سوگند میدهم روزى که رسول خدا به غار تشریف برد من با فداکارى خودم رسول خدا را حفظ کردم یا تو؟ عرض کرد بلکه تو
فرمود: تو را بخدا سوگند میدهم در آیهاى که در مورد خاتم بخشى نازل شد براى من ولایت از طرف خدا به همراه ولایت رسول خدا تعیین شد یا براى تو؟ عرض کرد بلکه براى تو
فرمود: تو را بخدا من به حکم حدیث پیغمبر در روز غدیر مولاى تو و همه مسلمانان هستم یا تو؟ عرض کرد بلکه تو
فرمود: تو را بخدا منصب وزارت رسول خدا و منزلت هرون از موسى از آن من است یا از آن تو؟ عرض کرد بلکه از آن تو
فرمود: تو را بخدا آیا رسول خدا براى مباهله با مشرکین نصارى مرا و اهل خانه و فرزندان مرا بیرون برد یا تو را و اهل خانه تو و فرزندان تو را؟ عرض کرد بلکه شما را
فرمود تو را بخدا آیه تطهیر از پلیدى از آن من و خانوادهام و فرزندانم است یا از آن تو و خانوادهات؟ عرض کرد: بلکه از آن تو و خانواده تو است
فرمود: تو را بخدا قسم میدهم رسول خدا که در روز کساء دعا کرد و عرض کرد بارالها اینان خاندان من هستند؛ رهسپار بسوى تو باشند نه بسوى آتش در باره من و خانواده و فرزندان من بود یا تو؟ عرض کرد بلکه تو
فرمود: تو را بخدا صاحب آیهاى که خدا میفرماید: (بنذر وفا میکنند و از روزى که شر خیز است میترسند) من هستم یا تو؟ عرض کرد بلکه تو
فرمود: تو را بخدا قسم میدهم توئى آن جوان مردیکه از آسمان در باره او گفته شد که شمشیرى بجز ذو الفقار و جوانمردى بجز على (علیه السلام) نیست یا منم؟ عرض کرد بلکه تو هستى
فرمود: تو را بخدا سوگند میدهم توئى آن کس که آفتاب بهنگام نماز او بازگشت و او نمازش را خواند و سپس آفتاب غروب کرد یا منم؟ عرض کرد بلکه توئى
فرمود: تو را بخدا قسم میدهم توئى آن کس که رسول خدا پرچم خود را در روز خیبر به دست او داد و خداوند پیروزى نصیب او فرمود یا منم؟ عرض کرد بلکه توئى
فرمود: تو را بخدا قسم میدهم تو بودى که اندوه خاطر پیغمبر (صلی الله علیه و آله) و مسلمانان را با کشتن عمرو بن عبدود برطرف کردى یا من بودم؟ عرض کرد بلکه تو بودى
(ادامه در قسمت بعد)
نظر |