دیگه مثل قبل نیستم!
یادمه از ابتدای تحصیلم هیچوقت درس خون نبودم!
همیشه دنبال کارهای اجرایی (بازی، تفریح) بودم
اصلا با کارای فکری رابطه خوبی نداشتم!
هم دوره ابتدایی و هم سالهای راهنمایی مسخره ترین چیزی که به نظرم می رسید
این بود که چند نفر با هم قرار درس خوندن میذاشتند
آخه به لطف هوش و حافظه نسبتا خوبی که داشتم
توجه سر کلاس و مرور درسها، شب امتحان
کافی بود که تا سال سوم راهنمایی هیچوقت معدلم کمتر از نوزده نباشه
به همین دلیل وقتی می دیدم بعضی ها با هم قرار درس و مطالعه میذاشتند
به نظرم میومد که عجب موجودات به درد نخوری هستند!!!!
اما حالا کم کم داره مطلب دستم میاد!
حضرت امیرالمومنین صلوات الله علیه فرمودند:
دنیا بدن ها را فرسوده
و آرزوها را تازه می کند
مرگ را نزدیک
و آرزوها را دور و دراز می کند
کسی که به آن دست یافت خسته می شود
و آنکه به دنیا نرسد رنج می برد!!!
نظر بدهید
![]() |
قال رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم:
حَسَنٌ مِنِّی وَ حُسَیْنٌ مِنْ عَلِیٍّ وَ قَالَ ص هُمَا وَدِیعَتِی فِی أُمَّتِی
یا رسول الله همان که زین العابدین صلوات الله علیه فرمود
اگر به جای این هم سفارش امر فرموده بودی که امت با نهایت شقاوت و دشمنی
نسبت به اهل بیت شما رفتار کنند
والله بیش از این که اتفاق افتاد از دستشان بر نمی آمد!!!
مگر ندیدی که از بدن امانتت هفتاد تیر خارج کردند؟
کفنی را که دوخته شد به بدن امام مجتبی صلوات الله علیه مگر ندیدی؟
مگر ندیدی که آن ملعونه با گستاخی تمام اجازه نداد پیکر جگر گوشه ات را
کنار مضجع شریفتان دفن کنند؟
قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه و آله و سلم
حَسَنٌ مِنِّی وَ أَنَا مِنْهُ أَحَبَّ اللَّهُ مَنْ أَحَبَّه
حسن از من است و من از حسن
هر کس او را دوست بدارد محبوب خداست
خدایا خودت شاهد باش که ما حسن را چون حسین
با تمام وجود دوست داریم
دل گشت غمین و گفت ای وای حسن
جان گشت حزین و گفت ای وای حسن
آن کوزه آب بر زمین زد چو حسین
بشکافت زمین و گفت ای وای حسن
اعتقادات که ضعیف شد همه چیز از بین میره!
متاسفانه اکثر ما در امور روزانه غرق شدیم
و جایی برای کسب معرفت نذاشتیم!
خیلی مسخره است که ما خیال کنیم آفریده شدیم تا صبح از خواب بیدار بشیم،
صبحانه بخوریم، تا ظهر کار کنیم؛ نهار بخوریم؛ استراحت کنیم؛ کلاس بریم،
اضافه کاری کنیم، شام و تلویزیون و مهمانی و آخر هفته ها تفریح و خواب!!!
پس کی قراره به یادگیری معارف اعتقادی بپردازیم؟
اگر همین ایام عزاداری اهل بیت علیهم السلام هم نبود که چهار تا روایت بشنویم که وای بر این زندگی!!!
آغوش گشوده ام
برای دوستی که در راه است
با تمام وجودم نگرانم!
مهمان هر چه عیالوارتر نگرانی صاحبخانه بیشتر
چون هر چه اندوخته ای را باید در طبق بگذاری!
و من اندوخته ای که به چشم بیاید ندارم
و مهمتر از همه اینکه او همه چیز را میخواهد
مرگ همان مهمانی ست که من از آن می ترسم
ناگزیر می آید
ناگهان هم می آید
چقدر خوب بود اگر موعد را به ما اطلاع میدادند!
و چقدر دردناک تر بود اگر ما از زمان مرگمان اطلاع داشتیم!
فَأَسْأَلُکَ یَا إِلَهِی مُحْتَاجاً
وَ أَرْغَبُ إِلَیْکَ فَقِیراً
وَ أَتَضَرَّعُ إِلَیْکَ خَائِفاً
وَ أَبْکِی إِلَیْکَ مَکْرُوباً
وَ أَرْجُوکَ نَاصِراً
وَ أَسْتَغْفِرُکَ ضَعِیفاً
وَ أَتَوَکَّلُ عَلَیْکَ مُحْتَسِبا