برای اینکه هر کاری به شیوه ی صحیح انجام شود قبل از ورود به آن باید آگاهی و علم کامل نسبت به آن فراهم شود! ما در این مجموعه بر آنیم تا قدم های تربیتی فرزند را مطابق آموزه های دینی از ابتدا بیان کنیم تا والدین منهاج و مسیر تربیت اسلامی را دریابند! بسیار خوب است که این مسیر از ابتدا و مطابق سخنان ائمه ی بزگوار انجام شود تا بازده آن بطور کامل و بدون عیب باشد! اگر چه که ماهی را هر وقت از آب بگیریم تازه است!
جالب است که خلاف تصور خیلی از مردم شروع تربیت فرزند نه تنها مربوط به پس از تولد نیست که به قبل از انعقاد نطفه بر می گردد! به این روایت توجه کنید:
امام صادق علیه السلام :مَنْ اَکَلَ سَفَرجَلَةً عَلَى الرِّیقِ طابَ ماؤُهُ وَ حَسُنَ وَلَدُهُ (کافى ، ج 6، ص 357، ح 3)هر کس ناشتا یک بِهْ بخورد ، نطفهاش پاکیزه مىشود و فرزندش نیکو مىگردد
دقت کنید که حتی غذایی که پدر و مادر قبل از انعقاد نطفه می خورند بر روحیات و اخلاقیات فرزند تاثیر می گذارد (برای آگاهی بیشتر در این مورد به روایات وارده در آدرس مذکور و کتاب طب الرضا سلام الله علیه رجوع کنید)
در مرحله ی بعد به مقدمات انعقاد نطفه می رسیم، امام باقر علیه السلام فرمودند: اِذا اَرَدْتَ الْوَلَدَ فَقُلْ عِنْدَ الْجِماعِ : اَللّهُمَّ ارْزُقْنى وَلَدا وَ اجْعَلَهُ تَقیّا لَیسَ فى خَلْقِهِ زِیادَةٌ وَ لا نُقْصانٌ وَ اجْعَلْ عاقِبَتَهُ اِلى خَیْرٍ؛(کافى، ج 6 ، ص 10) هرگاه فرزند خواستى ، هنگام آمیزش بگو : بارالها! به من فرزندى عطا کن و او را با تقوا قرار ده و در آفرینش او، کم و زیادى نباشد و او را عاقبت به خیر گردان!
نظر |
بسم الله الرحمن الرحیم
اتصال به منبعی که زوال و خطا در آن راه ندارد و انسان را به جاودانگی می رساند از ابتدا آرزوی هر انسان بوده است. همین آرزو دستمایه ای شد برای ابلیس تا با وعده ی جاودانگی و لا یتناهی شدن پدر ما حضرت آدم را در استفاده از شجره ی ممنوعه متقاعد کند.
ولی حقیقت این است که این آرزو با خوردن میوه ی آن درخت(1) و یا فراگیری سحر و جادو(2) و یا ساختن منازل محکم در دل کوه ها(3) و... به دست نمی آید و تنها یک راه دارد که آن هم اتصال به سرچشمه ی فیض است!
شاید انسان ها خوشی های موقت و زودگذری را با زحمت و عقل خود به دست بیاورند ولی تاریخ گواه است که نهایت همه ی آن ها به رنج و سختی و مرگ ختم شده است! مضاف بر اینکه عده ی کمی توانسته اند رفاه و آسایش خود را تا واپسین لحظات این دنیا هم ادامه دهند! شاهد این مدعا کسانی هستند که برای رسیدن به متاع دنیا به رویارویی امام زمان خود رفتند و گفتند دنیا نقد است و آخرت نسیه!(4) و پس جریان عاشورا همگی به ذلت و سیاه بختی دچار شدند، این تفکر نقد بودن دنیا و نسیه شمردن آخرت باعث گمراهی و انحراف بسیاری از دنیا پرستان بوده است!
با این اوصاف چه باید کرد؟! راه کدام است؟! رستگاری و خوشی دائمی را چگونه می توان به دست آورد؟
پاسخ این سوال ها در آموزه های دینی ما به خوبی روشن است! در بیان ائمه ما، پاسخ قاطع و شفاف بیان شده و جایی برای تردید باقی نمانده است: (مَنْ تَأَدَّبَ بِأَدَبِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ أَدَّاهُ إِلَى الْفَلَاحِ الدَّائِم)(5) راه رسیدن به رستگاری همیشگی مودب شدن به ادب الهی است!!!
این آداب را باید در بیان و سیره ی خلفای الهی جستجو کرد و کس دیگری نمیتواند مدعی آن شود! چون خلیفه ی خدا جانشین خداست و سزاوارتر است به آگاهی از آداب الهی.
نتیجه ایی که میخواهیم از این مقدمات بگیریم اینست که پدر و مادر دلسوز برای تربیت فرزندانشان که پاره ی تن و زینت آنها(6) هستند باید از مسیر اهل بیت که خلیفه ی خدا روی زمین هستند بهره ببرند تا مطمئن باشند که کوتاهی و ضعفی در تربیت آنها صورت نمی گیرد.
نگاهی کوتاه به پیرامون به خوبی مشخص می کند که فرزندانی که با تقیدات مذهبی تربیت می شوند و رشد میکنند بیشتر از دیگران مورد رضایت والدین قرار دارند و در کهنسالی هم خدماتشان نسبت به پدر و مادر بیشتر است! البته به شرط اینکه همان تربیت دینی هم از مسیر درست و منهاج اسلامی صورت گیرد!
پس از روشن شدن همه ی این مطالب به چند نمونه از دستورات اهل بیت علیهم السلام در مورد فرزندان می پردازیم!
جالب است که در این دستورات توجه ویژه ای به ارتباط کودک با حضرت سیدالشهدا سلام الله علیه شده است! انگار پیوند دادن فرزند با آنحضرت به گونه ای ضامن هدایت و عاقبت بخیری انسان است.
حضرت امام صادق علیه السلام فرمودند: (حَنِّکُوا أَوْلَادَکُمْ بِمَاءِ الْفُرَاتِ وَ بِتُرْبَةِ قَبْرِ الْحُسَیْنِ)(7) کام فرزندانتان را با آب فرات و تربت قبر امام حسین سلام الله علیه بگیرید؛ به خوبی روشن است که این تغذیه ی ابتدایی در روح و جان نوزاد تاثیر مهمی دارد! در سیره پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و اهل بیت علیهم السلام هم محبت و علاقه به امام حسین علیه السلام سنتی الهی معرفی شده است: (إِنَّ رَبِّی أَمَرَنِی أَنْ أُحِبَّهُمَا وَ أُحِبَّ مَنْ یُحِبُّهُمَا)(8)پیامبر فرمودند خدای من به من دستور داده که امام حسن و امام حسین علیهما السلام را دوست بدارم و هرکس که آنها را دوست دارد نیز دوست بدارم! یعنی محبت نسبت به امام حسین علیه السلام باعث جلب محبت پیامبر خدا می شود.
در گام بعدی فراتر از این می رویم و می بینیم دوستی و علاقه نسبت به سیدالشهدا علیه السلام باعث جلب محبت خدا می شود: (أَحَبَ اللَّهُ مَنْ أَحَبَ حُسَیْنا) (9) پیامبر خدا صلی الله علیه و آله و سلم فرمود: خدا محبان امام حسین را دوست دارد!
کسی که محبوب خدا و رسول خدا باشد تحت هدایت خدا هم قرار خواهد گرفت! نمی شود که خدا کسی را دوست داشته باشد و او را در فتنه ها و گردنه های دشوار رها سازد و راهنمایی اش نکند و چه خیری و تضمینی از این بالاتر که راهنما و دستگیر انسان خود خدای متعال باشد! پس محبت انسان نسبت به امام حسین علیه السلام او را در مسیر هدایت و نجات قرار می دهد و ضامن این هدایت و رستگاری هم خود خدای متعال است؛ از همین جا روشن می شود معنای روایت شریفه ای که رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم فرمودند: سمت راست عرش الهی نوشته شده: ان الحسین مصباح الهدی و سفینه النجاه(10) امام حسین علیه السلام چراغ هدایت و کشتی نجات است!
پدر و مادر با آشنا کردن و چشاندن محبت امام حسین علیه السلام بهترین کمک را به تربیت فرزندانشان می کنند!
یکی از بهترین راه ها برای این آشنایی، گفتن داستان کربلا برای کودک و حضور در محافل و مجالس عزاداری و خطابه است که از مصائب اهل بیت در آن گفته می شود! چون انسان فطرتا ظلم ستیز است و رای درونی او به نفع مظلوم و بر علیه ظالم است! همین روحیه کودک را طرفدار و محب مظلوم (سیدالشهدا سلام الله علیه) و دشمن ظالم خواهد کرد
(1) سوره ی ا عراف آیه ی 20
(2) سوره ی بقره آیه ی 102 و سوره ی طه آیه ی 73
(3) سوره ی حجر آیه ی 82 و سوره ی شعراء آیه 149
(4) نفس المهموم صفحه ی 116: عمر سعد در پاسخ به کسانی که او را از جنگ با امام حسین باز می داشتند این شعر را خواند:
الا انّما الدّنیا بخیر معجّل/ و ما عاقل باع الوجود بدین / یقولون انّ اللَّه خالق جنّة/ و نار و تعذیب و غلّ یدین / فان صدقوا فیما یقولون فانّنی/ اتوب الی اللَّه من سببین / و ان کذبوا فزنا بری عظیمة/ و ملک عقیم دائم الحجلین.
(آگاه باش! که دنیا خیر و سود نقدی است؛ و هیچ عاقلی نقد را به نسیه نمی فروشد. مردم می گویند: خدا بهشت را آفریده است؛ و اوست که آتش و عذاب را آفریده که در آنجا دست ها را به زنجیر می کشند. اگر در آنچه می گویند راستگو باشند همانا من؛ از دو جهت به سوی خدا توبهمی کنم (یکی برای کشتن امام حسین علیه السلام که سبب محرومی از آخرت است، ودیگری برای حکومتی که سبب رسیدن به لذات دنیا است) اگر دروغبگویند، ما به حکومت عظیم ری نائل شدیم؛ حکومتی که عقیم است و بجز صاحبشنفعی نمی رساند، و همواره دارای دو حجله است (یعنی همیشه مانند دو حجله یعروس است، یکی برای آسایش زمستان، و دیگری برای آسایش تابستان) و من حکومتری را برمی گزینم که بالای آن؛ حجاب و پرده ای نیست که مانع شود، و عذاب وزنجیری نیست که دست ها را ببندد.)
(5) وسایل الشیعه ج6 ص197
(6) سوره ی کهف آیه ی 18: (الْمالُ وَ الْبَنُونَ زینَةُ الْحَیاةِ الدُّنْیا)
(7) کافی (چاپ اسلامیه) ج 6 ص24
(8) کامل الزیارات صفحه ی 50
(9) کامل الزیارات صفحه ی 59
(10) مدینه المعاجز ج4 ص52
همه دوران کودکی من در این فکر گذشت
که باز شدن راه کربلا انقدر کار سختی است
که به عمر من وصال نمی دهد!
دو چیز در همه دعاهای مجالس مذهبی مشترک بود!
فرج امام عصر ارواحنا له الفداء
و باز شدن راه کربلا!
الحمدلله که راه کربلا بسیار ساده تر از آنچه تصور می کردم
باز شد!
ای کاش یکی از همین جمعه ها
دومین رویای کودکی ام محقق شود
مطلب از سایت http://www.sonnat.net/ کپی شده است
برای مطالعه عکس ها را کپی و سپس بزرگنمایی کنید
غایت خلقت جهان
پرورش انسانهائی است
که در برابر شدائد
بر هر چه ترس و شک و تردید و تعلق است غلبه کنند
و حسینی شوند .
سلام
به همه
همه که نه
فقط به اونهائی که
لطف می کنند
زحمت می کشند
در برابر سختی ها
در میافتند
با ترس
و شک
و تردید
و تعلق
سلام به اونهائی که
حسینی شدند
یا دارند می شند
قبل نوشت:
پس از مطلبی که راجع به مولوی گذاشتم دوستی برام نوشته:
دوست گرامی ؛ سلام
مولوی از بزرگان مکتب رسول الله است و دوستدار علی و حقیقت علوی . با این حرکات و رفتارها ، آب به آسیاب دشمنان مریزید . مهم این است که ما همگی مسلمانیم و کتابمان قرآن و قبله مان کعبه است . مقصود شما را از اینکه می خواهید مولوی را معاند علی ( ع ) معرفی کنید ، نمی دانم . اما یقین بدانید که اینگونه تفرقه انگیزی ها نه به نفع مولاناست و نه به نفع مولا علی و بهانه به دست دشمنان دادن است که اسلام و مسلمین راه خطا پیموده اند و از حقانیت بیگانه هستند . نکته ی دیگر اینکه در این شب های مبارک می توانیم به نیمه ی پر لیوان بنگریم و این بیت مولانا را زمزمه کنیم که از علی آموز اخلاص عمل . بسیاری از مولوی پژوهان غرب از مولانا حرف شنوی دارند و وقتی ما مادام در پی اثبات این نکته باشیم که مولانا علی را قبول ندارد ، آنها نیز به حقانیت علی شک می کنند . علامه همایی می گوید که عقاید مولانا با اصول تشیع تطبیق می کند . او که در غزلیات می گوید :
عشق زمینی و عشق خدایی
زمینی:
(میری و من پشت سرت اب نمیریزم وقتی هوای رفتن داری دریا رو هم به پات بریزم برنمیگردی)
خدایی:
(از تو اصرار و از من انکار
تو هی مرا دعوت می کنی و من ناز می کنم
تو بیشتر محبت می کنی و من خودم را عصبانی تر نشان میدهم
تو با دوستی و شفقت می آیی و من از جهل نمیپذیرم
انگار مرا بر تو حق نعمت و منت است
وهمه اینها مانع نشد تا تو مرا از احسان و رحمتت دور کنی)
(فرازی از دعای افتتاح)
آقا اجاره دست خودم نیست! خسته ام
در درس عشق من صف آخر نشسته ام
یعنی نمی شود که ببینم سحر رسید؟
درس غریبٍِ غیبت کبری به سر رسید
آقا اجازه! بغض گرفته گلویمان
آنقدر رد شدیم که رفت آبرویمان
نمی دونم چرا امشب دلم میخواد به این داستان مولوی گیر بدم!!!
به نظر من خیلی هم نمیشه به مولوی اعتماد کرد!
آخه کسی که اینهمه شعر در مدح عمر و ابوبکر داره
آخه کسی که به شیعیان توهین میکنه!!!
(کی توان با شیعه گفتن از عمر/ کی توان بربط زدن در پیش کر؟؟؟؟)
حالا به هر صورت در جواب داستانی که در مورد بیرون کشیدن تیر از پای امیرالمومنین در نماز تعریف کرده
بیت اول کفایت میکنه!
البته ظاهرا این داستان در ارشاد القلوب هم بیان شده
مرتضی هر لحظه مشغول عبادت کردن است
تیر را می شد میان خواب هم بیرون کشید
یا علی گفتیم و ما را در وجودش راه داد
یا علی گفتیم و ما را از عدم بیرون کشید!
کاظمین ما نجف! مشهد نجف! کعبه نجف
می شود از این حرم چندین حرم بیرون کشید!!!
ای ماه سر به مهر! سر از سجده بر ندار
پشت سرت کسی است که شق القمر کند
دلم آتشی دارد که اگر کمی از آن را با همه مردم جهان قسمت کنم همه را خواهد سوزاند!
اشک ها و ضجه ها درمان دردم نیست!
آخر به که بگویم که عشقم را سوزاندند!
چگونه بگویم که همسرم را مظلومانه پشت درب خانه ام از پای در آوردند!
از نخست زندگی هرگز نمیشد باورم
که شود این خانه روزی قتلگاه همسرم
میان کوچه وقتی مرا با دستان بسته می بردند
همه فکرم پشت درب خانه بود
که ناگهان دست یارم را بر کمربندم حس کردم
آه ای معبود من!
کاش همان پشت درب خانه مانده بود
کاش نیامده بود تا مرا از مسلخ بیعت اجباری نجات دهد
دستی بر زخم سینه اش بود و با دستی دیگر شال کمرم را محکم گرفته بود
کاش مغیره و قنفذ پیش از آن مرده بودند!!!
کاش بجای دستانم چشمهایم را بسته بودند
تا نبینم که گرگ های مدینه چگونه همسرم را زیر دست و پا....!
ماه می تابد از خم کوچه، چهره ای دائم الوضو دارد
پینه بر دستهاش و نعلینش اثر وصله و رفو دارد
مرد تنهاست، مرد غمگین است کمرش از فراق خم شده است
ساغر شادی اش اگر خالی است باده غم سبو سبو دارد
ضربان صدای او جاریست: با یتیمی به خنده مشغول است
سر تقیسم سهم بیت المال با صحابه بگو مگو دارد
باز امروز بغض نخلستان تا به سرحد انفجار رسید
باز امشب به استناد کمیل، ماه با چاه گفتگو دارد
کاه گلهای کوچه مرطوبند اشک دیوار را در آورده است
ناله خانم جوانی که هرچه دارد علی(ع) از او دارد
- از دو دستش طناب بگشایید، مبریدش به مسلخ بیعت
دیگر او را کشان کشان مبرید ایّهاالنّاس! آبرو دارد
گرچه در بند غربت، از این شیر، گرگهای مدینه می ترسند
ذوالفقارش هنوز بران است شور " حتّی تُقاتِلوا" دارد
حب مولا نتیجه سحر است، باش تا صبح دولتش بدمد
آن صنوبر دلی که می باید پیش او سرو، سر فرود آرد
... چارده قرن بعد خیلی ها دم از او می زنند اما مرد
همچنان خار بر دو چشمش هست، همچنان تیغ در گلو دارد